کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها با سر مطهر برادر

شاعر : محمد حسن بیات لو     نوع شعر : مرثیه     وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن     قالب شعر : غزل    

وقـتی که از مقـابـل چـشـم تـرم حسین            رفتی شده‌ست مرگِ خودم باورم حسین
با اینکه تـازیـانه پـرم را شکسته است            اما هـنوز دور و بـرت می‌پـرم حسین


تو دائـمـاً به فـکـر من و قـلـب پـاره ام            من هم به فکر غارت انگشتـرم حسین
قـدّم اگر خـمـیـده شده بـی‌دلـیـل نیست            بر شانه بـار داغ تو
را می‌بـرم حسین
با خطبه خوانی‌ام همه را سرخ می‌کنم            با سـوز آتـشـیـن تب حـنجـرم حـسـین

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ضعف محتوایی در عدم رعایت شأن اهل بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و حفظ بیشتر حرمت و شأن اهل بیت که مهمترین وظیفه هر مداح است؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

تو دائـمـاً به فـکـر من و مـعـجر مـنی            من هم به فکر غارت انگشتـرم حسین

زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها با سر مطهر برادر

شاعر : محمد رضا محمدی نوع شعر : توسل وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

خورشید روی نیزه مسیحای من سلام            بالای نـیـزه، غـرق تمـاشای من سلام
از
حال من مپرس که از پیـش بـدتـرم            ای یار خوش نشین و دلارای من سلام


تو روی نیـزه هستی و من داغـدار تو            خاک است خاک، منزل و ماوای من سلام
گـوید به نـاز دخـتر تو گـاه؛ عمه جان            قهرم؛ رسان به محضر بابای من سلام
جسمت به
کربلا و سرت روی نیزه‌ها            گشته وصال این دو، معمای من سلام
از
روی نیزه گاه به من هم سری بزن            گاهی ببین کجا شده سُکـنای من سلام
از حال خانمان تو، این گویمت حسین            خوردند آب بعد تو، منهای من... سلام
گویم که(ناعـمم) مکـنم رد ز درگهـت            از راه دور آمــدم، آقـــای مـن ســـلام

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : سارا جلوداریان نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : غزل

از عشق بپرسید، که با یار چه کردند؟            با آن قـد و بـالای سـپـیدار، چه کردند

از چـاه بپـرسـید، هـمان چـاه مـقـدس!            با مـاه، همان ماه شب تار چه کردند؟


اصـلاً بـگـذاریــد خــود آب بـگــویــد            با چشم و دل و دست علمدار چه کردند؟

اصلا بگـذاریـد، که خـورشـید بگـوید            خورشید! بگو با سرِ سردار چه کردند؟

نیـزار گـواه است که با خوب‌تـرین‌ها            این قـوم خـطا رفـتۀ تاتـار چه کردند؟

بیعت‌شکنان، نقـشه کـشـیدند و دوباره            بـا ذرّیـۀ حـیــدر کــرار چـه کـردنـد؟

ای قـامتِ افـراشـتـه در سجدۀ بـسـیار            لب‌های عطش با تب بسیار چه کردند؟

نـیـلـوفـر پـژمـردۀ شـب‌هـای خـرابـه!            با بغض تو ای ابر سبکبار چه کردند؟

در ماتـم شـمع و گل و پـروانه و بلبل            ای اشک به یاد آر، به یاد آر چه کردند

در طاقـت من نیست که دیگـر بنویسم            بـا قـافـلـه و قـافـلـه‌سـالار چه کـردنـد

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها با سر مطهر برادر

شاعر : محمد جواد غفورزاده نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : غزل

من ماندم و مرغ سحر و نوحه‌گری‌ها            اندوه پـرسـتـو، غـم بـی‌بـال ‌و پـری‌ها
من ماندم و هشتاد و چهار آیۀ عصمت            با طعـم اسیـری و غم خون جگری‌ها


من خواهر خورشید به خون خفتۀ عشقم            بـاید که بگـیرم خـبر از هـم‌سـفـری‌ها
در این شب تاریک خـدایا! کمکـم کن            تـا راه به جـایـی بـبــرد، راهـبـری‌هـا

خون شهدا ریخت، در این دشت بلاخیز            تا خـشک شـود ریـشـۀ بـیـدادگـری‌هـا
تا صاعـقـۀ ظـلـم و سـتـم را ببـرد باد            تبـدیل به فـریـاد شد این
نوحـه‌گـری‌ها
ای خـون شما
آبـروی چـشـمۀ تـوحـید            ای چــشـم شـمـا آیـنــۀ حـق‌نـگـری‌هـا
عباس علمدار! تو همت کن و برخـیز            تا سهم شـقـایق نشود خـون جگـری‌ها
ای ماه شب چارده‌، امشب به کجایی؟            جـان بر لب من‌ آمـده از بی‌خـبـری‌ها

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد محتوایی در عدم رعایت شأن اهل بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و حفظ بیشتر حرمت و شأن اهل بیت که مهمترین وظیفه هر مداح است؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید؛ شایسته نیست اهل بیت را با الفاظی چون آواره، بیچاره و ... یاد کنیم و این الفاظ دون شأن اهل بیت است

من ماندم و هشتاد و چهار آیۀ عصمت            در سـایـۀ آوارگـی و دربــه‌دری‌هـا

زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها با سر مطهر برادر

شاعر : حامد آقایی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلین قالب شعر : غزل

هلالِ مـاه بودن با تو و قـدِّ کـمان با من            برای حفظ این پرچم امیر عشق جان با من

تلاوت کن قیامت را که منبرها به پا خیزند            بخوان یَحیای من آیات را تفسیر آن با من


تو سایه‌سار زینب باش حتی بر روی نیزه            حـسینی کردن آزادگان این جهـان با من

قسم بر آن محاسن که خضابش کرده خاک و خون            بدان بر خاک تیره بُردن این دودمان با من

اگر چه آیـه هایت را صدای هلهـله بُرده            میان لشگر سرمست‌ها، صد دل فغان با من

اگر از نیزه افـتادی بیا فـوراً در آغوشم            بیا تو، تازیانه خوردن از دست سنان با من

حریف اشک‌ها و بی‌قراریَش نخواهم شد            رقیه با تو، دلداریِ جمع دخـتران با من

تو هر کس را که می‌خواهی شفاعت کن ولی بگذار            شکایت کردن از خولی و شمر و خیزران با من

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها با سر مطهر برادر

شاعر : حسن کردی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : مثنوی

می‌روی نیـزه نشـینم کمی آهـسته برو            تا تو را سیـر ببـیـنم کمی آهـسته بـرو

از رد بوسۀ من نـیـزه نـشین‌ت کردند            اسب‌ها رد شده و نقـش زمینت کردند


از سر نی به من و قافله احسان کردی            صورتت را سپر سنگ نوازان کردی

من اسیر تو شدم مهر تو در سر دارم            لحظه‌ای نیست که چشم از سر تو بردارم

همه شب سر زده، خورشید شدی تابیدی            روی نی دور سر قافـله می‌چـرخـیدی

من و یک قافله کودک، همه سیلی خورده            خـواهـرت آینـۀ توست، اگر پـژمـرده

جان نمانده‌ست حسینم به تنم اما حیف            تا حـد مـرگ سـپر شد بـدنـم اما حیف

صورت کودک تو سوخت، خجالت زده‌ام            ضربه او را به زمین دوخت، خجالت زده‌ام

خنده‌ای مست به دنبال عذاب آمده است            باز هم حرمله با کاسه‌ای آب آمده است

گله‌ای نیست از این زخم از این تنهایی            ما ندیـدیـم در این مرحـله جز زیـبایی

: امتیاز

مناجات با سیدالشهدا، زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها با سر مطهر برادر

شاعر : حسین صیامی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

آمد دوباره رو به روی من سرت حسین            قـربان زخـم‌های روی حنجرت حسین

از غــارت خــیــام نـگـفـتـم بــرای تـو            شـاید بـگـویم و نـشـود بـاورت حـسین


از عـلقـمه به بعـد نـخـوابـیـده‌ام هـنوز            افتاده دست من عـلم لـشکـرت حـسـین

او تـشـنه شـنـیدن و تو گـرم خـوانـدنی            قرآن بـخـوان برای دل مادرت حسـین

از کربلا به کوفه و از کوفه تا به شام            سنگ تو را به سینه زده خواهرت حسین

از روی نی سکینه خود را خطاب کن            چیزی نمانده جان بدهد دخترت حسین

پیـغـام تو به گوش جهـان می‌رسـد بلی            بانگی رساست حنجره اصغرت حسین

حالا زمان گـذشـتـه ولی مـوج می‌زنـد            بر دوش عاشـقان عـلم لشکـرت حسین

سیـنه به سـینه داغ تو را ارث بـرده‌ایم            زانـو به زانـوئـیـم پی مـنـبـرت حـسین

بــا جــیـفـهٔ دو روزهٔ دنــیــا و آخــرت            مرگا اگر مـعـامله کـردم سـرت حسین

گفتم «سر» آن سری که به نیزه سوار شد            اما نگفـتم اینکه چه شد پیکـرت حسین

ما زنـده‌ایم و روضهٔ گودال خـوانده‌اند            ما را ببخش جان علی اصغرت حسین

: امتیاز

مناجات با سیدالشهدا، زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها با سر مطهر برادر

شاعر : امیر عظیمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : چهارپاره

چه‌کنم این‌قـدر احسان و محبت را باز            تابه‌کی شکر کنم این‌همه نعمت را باز
رزق‌من تربت اصل تو نگردید حسین            می‌کـشم منّت جـاروکـش هیئت را باز


من اگر گـریه به غـم‌های تو آقا نـکـنم            خویش را در دل زهرا به‌خدا جا نکنم
پـدرم خـادم ‌تـو، مـادر‌ مـن خـادمـه‌ات            ناخـلـف باشـم اگر نـوکـریت را نـکـنم

دلم از روز ازل تنگ تو بوده‌است حسین            به لبم ذکر تو، آهنگ تو بوده‌است حسین
در صف سینه‌زنان این‌همه سال از عمرم            آن چه بر سینه زدم سنگ تو بوده‌است حسین

ای کـه در آیـنــۀ جــام بــلا رب دیــده            خـمـره‌ای از شـرر و داغ لـبـالـب دیده
دیـده‌ای تـو تـن صـد ‌پــارۀ اکـبــر امـا            کس ندیده‌است به‌خود آنچه که زینب دیده

پـای ‌نی دیـدن حـال سـر تو پـیرم کرد            روی‌نی، وضعیت حـنجر تو پیرم کرد
در مسیری که سرت را همه با سنگ زدند            پـیـری زودرس دخـتـر تـو پـیـرم کرد

تو شـرار دل افـروخـتـه را می‌فـهـمـی            چون خودت سوخته‌ای، سوخته را می‌فهمی
ای‌که نی پیرهنت را به تنت دوخته است            به تـنـم پـیـرهـن دوخـتـه را می‌فـهـمی

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها با سر مطهر برادر

شاعر : محسن راحت حق نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

غربتی دیدم در این دامِ محبّت بی‌حساب            پُر شدم ای زادۀ زهرا ز حیرت بی‌حساب

تا که افـتادی ز پا، برخواستم مثلِ عـلی            دارم از شاهِ ولایت، شورِ هیبت بی‌حساب


خم نخواهد شد قدِ زینب، قسم بر خونِ تو            در دلم موّاج شد بحرِ شجاعت بی‌حساب

عصرِ عاشورا که شد، شد بدترین حال و هوا            پیشِ چشمم شد بپا گویا قیامت بی‌حساب

حمله‌ور شد فوجِ دشمن با هـیاهویِ زیاد            ناسزاها گفته شد در وقتِ غارت بی‌حساب

دخترانت پابرهـنه، ناگـران، مـویه کنان            شد بر این آلاله‌هایِ تو جسارت بی‌حساب

گوش ها پاره شد و خلخال‌ها مسروقه شد            بر بدنها می‌رسید آنجا خسارت بی‌حساب

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها با سر مطهر برادر

شاعر : سیدرضا موید نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

تو آفـتـاب منی با چـنـین جـمال حسین            مرا ببخش که خواندم تو را هلال، حسین

گرفته روی تو را گرچه خون و خاکستر            تو آفـتاب وجـودی و بی‌زوال، حـسین


سرت به نیزه و قرآن به لب، جلالی نیست            به جز جلال خدا فوق این جلال، حسین

ز شـور نـغـمـۀ قـرآنت ای عـزیز دلـم            ز حال رفتم و باز آمدم به حال، حسین

قـسم به پـیـکـر پـامـال تـو که نـگـذارم            کـنـند خـون شـریف تو پایـمال، حسین

یزید اگر به اسـارت کـشانـده اهلت را            کشم حکـومت او را به ابتـذال، حسین

کـنـم حـرام بـر او شـهـد زنـدگـانـی را            که او حـرامِ خـدا را کند حلال، حسین

ز کـودکـان ز پـا اوفـتـاده گـیـرم دست            اگر که سیـلیِ دشمن دهـد مجال حسین

به هر یکی ز صغیران به گریه می‌نگرم            تو را ز من طلـبد با زبان حال، حسین

زبان حال «مؤید» غلام تو، این است            من و جدایی از تو بُـود محـال، حسین

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایات معتبر حذف شد زیرا همانطور که در کتب منتهی الآمال ص ۴۸۳؛ اربعین الحسینیه ص ۲۳۳؛ تحریف شناسی عاشورا و تاریخ امام حسین ص ۲۱۱؛ مقتل جامع ج۱ ص ۱۴۱، مقتل تحقیقی ص ۲۶۸، پژوهشی نو در بازشناسی مقتل سیدالشهدا ص ۳۰۴ و دیگر کتب معتبر آمده است سر به چوبۀ محمل زدن، مغایرت با روایت های معتبر است ؛ این قصه اوّلین بار در کتاب نورالعین منسوب به اسفراینی جعل شده است جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

به راه عشق تو ای تشنه کام، زینب را            سرِ شکـسـته بود بهـترین مدال، حسین

سـر شـکـسـتـۀ مـن بـا سـر بـریـدۀ تـو            ز پـاره پـارۀ دل دارد اتـصال، حـسین

زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها با سر مطهر برادر

شاعر : ناشناس نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

در برت تقدیم جان می‌خواستم اما نشد            چون کبـوتر آشیان می‌خواستم اما نشد

تا کنم گریه به یک زخم از هزاران زخم تو            روضه‌ای فوق زمان می‌خواستم اما نشد


زخم و خاک و آفتاب و خیمۀ غارت شده            من بـرایت سایـبان می‌خـواستم اما نشد

تا به جای تو لگد کوب سواران می‌شدم            من هزاران جان ز حق می‌خواستم اما نشد

دور تا از محـمل زینب کند نامحرمان            غرش یک پهلـوان می‌خواستم اما نشد

تا که شاید لحـظۀ آخر به پایت دق کنم            مهلـتی از سـاربان می‌خـواستم اما نشد

غسل و کفن و دفن و تشیع ات بماند آه من            بر سرت سنگ نشان می‌خواستم اما نشد

نه عمامه نه عبا خاتم نه در وقت سفر            از لبِ لعـلت اذان می‌خـواسـتم اما نشد

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر در تمام سایت‌ها « تا جائیکه ما بررسی کردیم» بصورت زیر آمده است که احتمالا اغلاط تایپی است و موجب بر هم خوردن وزن، آهنگ و معنای شعر شده است، لذا جهت رفع نقص اصلاح گردید.

تا به جای تو لگد کوب سواران می‌شدم            من هـزاران جان می‌خـواسـتم اما نشد

نه عمامه نه عبا خاتم نه در وقت سفر            از لب لعل لبت اذان می‌خواستم اما نشد

 

زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها با سر مطهر برادر

شاعر : حسین دارند نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

تا تو بـودی، نـفـسِ آیـنـه دلـگـیر نـبود            در دلم هیچ، به جز نقش تو تصویر نبود

بی‌تو اما، نتوان گفت که بر من چه گذشت            از دلم پرس که این‌گونه زمین‌گیر نبود


آه از درد اسیری که به همراهی اشک            جز صدای جرس و نـالـۀ زنجـیر نبود

با تو می‌خـواسـتم از کـربـبلا برگـردم            با تو بودن، چه کنم، آه، که تقدیر نبود

گرچه با اشک مرا از تو جدا می‌کردند            رفـتنم را تو ببخـشای، که تقصیر نبود

خواسـتم جای پدر، بر بدنت بوسه زنم            به تنت جـز اثـر بـوسـۀ شـمـشـیر نبود

مردمی عهد شکـستـند که گوش دلشان            آن‌قَـدَر سـنگ، که امید به تـأثـیـر نبود

لحظه‌ای کاش! پس از داغ مرا می‌دیدی            تا ببینی که چنین، خواهر تو پیـر نبود

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن بوسیدن رگ های بریده و گلو تغییر داده شد

خواسـتم جای گلو، بر بدنت بوسه زنم            به تنت جـز اثـر بـوسـۀ شـمـشـیر نبود

زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها با سر مطهر امام علیه‌السلام

شاعر : مرضیه عاطفی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلین قالب شعر : غزل

حرامی دید آشوب تو را چشم ترَت را نه            تحـمـل می‌کـنـم امـا وداعِ آخـرت را نـه

لباست کهنه پیراهن، تحمل می‌کـنم باشد            ولی ای عشق، غارت کردن انگشترت را نه


غریبی تو را شاید دهَم دست فـراموشی            هجوم و ازدحام شمرها دور و برت را نه

فرامـوشم شود شـایـد لـبـان تـشـنه‌ات اما            به روی خاک‌های داغِ صحرا پیکرت را نه

اسارت شاید از یادم رود! یک عمر باورکن            به دختر بچه‌ها طرز نگاه دخترت را نه

نبودی و به شهر شام بی‌انصاف‌ها بردند            زنان خویش را در پرده اما خواهرت را نه

بیادم هست گفتی: زینبم آسوده خاطر باش            سرم را می‌دهم اما نخی از معجرت را نه!

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

فرامـوشم شود گاهی لـبـان تـشـنه‌ات اما            به روی خاک‌های داغِ صحرا پیکرت را نه

مدح و مناجات با حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام در مسیر شام

شاعر : حسین علاء‌الدین نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلین قالب شعر : غزل

سرت بر نیزه خواهد رفت در اوج پریشانی            عروجت را گواهی می‌دهد این سِیْر عرفانی

طلوعی چون تو چشم صبح را روشن نکرد اینجا            اگرچه روی نی همچون غروبی سرخ می‌مانی


در اوج غربت خود جرعه‌نوش قرب حق بودی            قیامت بر سر نیزه سجـودی بود طولانی

سجودی که تو را می‌برد تا قَوسَین أو اَدنی            سجودی در چهل منزل چهل معراج روحانی

تو را آیه به آیه خواهرت زینب تلاوت کرد            به روی رَحل نی از کربلا تا دِیْر نصرانی

عجب حَجّی به جا آورده‌ای با حلق خونینت            کدامین حج به خود دیده‌ست هفتاد و دو قربانی

تو دین تازه‌ای آورده بودی با خودت گویا            دوباره تازه می‌شد خاطرات سنگ و پیشانی

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها با سر مطهر امام علیه‌السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : مثنوی

آفــتــابــا هـــلال مـــاه شــدی            کـاروان را چــراغ راه شـدی

بـر سـرم سـایـۀ سـرت افـتـاد            مـا تَـوَهَّـمـت یـا شَـقـیـقَ فـؤاد


بـر سـر نی سـر تو آیت نـور            نِی شجر، من کلیم محمل طور

چـشم‌های تو مـحـمـلم را بُـرد            صوت قـرآن تـو دلـم را بُـرد

مـصحـف سـرخ هـیـفــده آیـه            سر نی کـرده بـر سـرم سـایه

من شـدم سـایـه‌بـان پـیکـر تو            حال شد سایـه‌بان من سـر تـو

کاش یک دم به خاطر دل من            خـم شود نـیـزه در مقـابل من

تا بگیرم ز نوک نی به بـرت            بزنم بـوسـه‌ها به زخم سـرت

نیزه از خون حنجرت خجل است            نیزه‌دارت چقدر سنگدل است

نی که خـم می‌شود مقـابل من            او شـود دورتر ز محـمـل من

کاش سنگی که خورده بر سر تو            خصم می‌زد به فرق خواهر تو

کـس نـدیـده کـنـار یـکـدیـگـر            آفـتـاب و غـبـار و خـاکـسـتر

یـاد روزی که مـادرت زهـرا            همچو جان در بغل گرفت مرا

شانه زد حلـقـه حلـقـه مویم را            غـرق گـلـبـوسه کرد رویم را

گفت: زینب تو نور عین منی            که شـبـیه من و حـسـین مـنی

گـردش آفـتـاب و مـه تـا بـود            این شباهت هـمیشه در ما بود

حال ای جان و دل ز من بُرده            این شباهت چرا به هم خورده؟

موی زینب سفید و موی تو سرخ            روی زینب کبود و روی تو سرخ

صورت من ز آفـتـاب، کـبود            صورت تو ز سنگ، خون آلود

در دو چشمم نگاه خستۀ توست            عکس پیـشانی شکستۀ توست

یا بیا خـون ز صورتت شویم            یا تو خون پاک کن ز گیسویم

کاش می‌شد که جامه چاک کنم            خون ز پـیـشانی تو پاک کـنم

کاش پـیـش از بریـدن سر تو            می‌بـریـدنـد سر ز خواهـر تو

تـیـر تا از کمان شتـافـتـه بود            کاش قـلـب مرا شـکـافـته بود

نیزه بر صورت تو چنگ زده            کی به پیشانی تو سـنگ زده؟

از سر تو شکـستـه‌تـر، کـمرم            از گـلوی تو پـاره‌تـر، جگـرم

آسـمـان بر سـرم خـراب شده            گرد ره بر رخـم حـجاب شده

یوسـف فـاطـمـه! عـزیـز دلـم            از تـو و دخـتـران تو خـجـلـم

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها با سر مطهر امام علیه‌السلام

شاعر : قاسم قاسمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : قطعه

کـوفه و شـام مرا پـیـر نکـرده به خـدا            پیر کرده است مرا هجر تو ای خون خدا

قـاتل من نبـود کعـب نی و سنگ عـدو            دیـدنت بر روی نـی می‌کـشدم شاه ولا


می‌کُـشد دوری تو عـاقـبـتـم ای سـالار            نظری کن ز روی نیزه تو ای شاه به ما

کی ز یـادم بـرود لحـظـۀ جان دادن تو            لحظه‌ای را که ز پیکر سر تو گشت جدا

لحظه‌ای را که زمین لرزه به جانش افتاد            یا حسین ذکر ملک بود و همه ارض و سما

تو زمین خوردی و دیدم که زمین می‌لرزد            تـیره و تار شد آن دم همۀ کـرب و بلا

حال اینک که سرت را بروی نیزه زدند            زینبت گشته سراسر همه دم غرق عزا

می‌زنم سیـنه ز هـجـران تو و گـریـانم            در سرم هست فقط ذکر تو و شور و نوا

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

کـوفه و شـام مرا پـیـر نکـرده به خـدا            پیر کرده است مرا هجر تو ای روح خدا

من زمین خوردم و دیدم که زمین می‌لرزد            تـیره و تار شد آن دم همۀ کـرب و بلا

زبانحال راهب دیر مسیحی با سر مطهر امام علیه السلام

شاعر : محمدعلی بیابانی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : مثنوی

ای میهمان بی‌بدن ای سر خوش آمدی            از بزم این جـماعت مهمان کُش آمدی

دیریست وا نگشته به این دیر پای غیر            تو آمـدی که با تو شـوم عاقـبت بخـیر


در کـسـوت مسـیـح به مهـمـانی آمدی            وقـتـی به دیـر راهب نـصرانـی آمدی

تو قـصد کرده‌ای همه دنیای من شوی            ترسا شدم که حضرت عیسای من شوی

بی‌پـیـکـر آمدی سر و جـانـم فـدای تو            ای سر! بگو چگونه نهم سر به پای تو

ای سـیـب سـرخ آمـده‌ای تـا بـبـویـمت            بـگـذار بـا گـلاب نـگـاهـم بـشـویـمـت

این دیـر کـربـلا شده قـربـانی‌ات شوم            قـربـان زخـم گـوشۀ پـیـشـانی‌ات شوم

دامن مکـش ز دسـتـم دسـتـم به دامنت            رأست چنین شده است چه کردند با تنت

تیر و سنان و نیزه و شمشیر و ریگ و خار            از هر چه هست زخمی داری به یادگار

با اینکه از لـبـان تو پـیـداست تشنه‌ای            گویا نرفـته تـشـنه ز خون تو دشـنه‌ای

از وضـع نـامـرتـب رگـهـای گـردنـت            پـیـداست بـد جدا شده رأس تو از تنت

زخم لبت؛ گمان کنم این زخم، کهنه نیست            این خرده چوبها که نشسته به لب ز چیست

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها با سر مطهر برادر در راه کوفه و شام

شاعر : موسی علیمرادی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

دو دستم بسته و سوی تو چشمی چون سبو دارم          بریز آبی بر این آتش که از سرخیِّ رو دارم

چراغ چشمم از سیلی به سو سو کردن افتاده          نگاهی کن به سویم تا که بر این دیده سو دارم


سخن‌هایم اگر محکم ولی در خویش می‌گریم          که از غـم ذولفـقـار آبداری بر گـلو دارم

سرت افتاد و افتادم روان گشتی روان گشتم          که من با هم قدم بودن از اول با تو خو دارم

هر آنچه بر سرت برنیزه آمد برسرم آمد          چنین در آینه با خویش هر دم گفتگو دارم

تمام کوچه‌ها سد شد اگر،من سد شکن هستم          به هر مژگان ز اشک خویش سیلابی به جو دارم

سرت را تا در آغوشم نگیرم که نمی‌میرم          چهل منزل اگر جان کنده‌ام این آرزو دارم

: امتیاز

زبانحال راهب دیر نصرانی با سر مطهر امام علیه‌السلام

شاعر : رضا رسول زاده نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

کــنـار دِیــر شـبـی ازدحــام را دیــدم            و جـلـوه گر سر مـاهی تـمـام را دیدم

میان بـزم شـرابی در آن سـیاهی شب            به روی نـیـزه سر یک امـام را دیـدم


شبیه حضرت عیسی سخن به لب می‌برد            ولـی تـفــاوت هـر دو کــلام را دیــدم

بـه پــارۀ دل پـیـغــمـبـر هـمـیـن امّـت            نــهـایـت ادب و احـــتـــرام را دیـــدم

به دین و مذهب خود هم عمل نمی‌کردند            نـتـیـجـه‌هـای غــذای حــرام را دیــدم

سری عـزیز گـرفـتـم چو ثـروتم دادند            حریص بودن این خاص و عام را دیدم

ز لطف و برکت این سر دگر مسلمانم            که روی عـشق عـلـیه السلام را دیـدم

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها با سر مطهر برادر

شاعر : اعظم سعادتمند نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

شبـیه کـوه پابـرجایم و چون رود سیّالـم           به سویت می‌دوم با کودکانی که به دنبالم...

تمام ابـرها بر شانۀ من گـریه می‌کردند           گـرفـتم آسمانِ خـسته را زیر پـر و بـالم


نمی‌دانی چطور آرام کردم کودکانت را           گرفتم قـطره‌های اشک را با گوشۀ شالم

ببین بر چهرۀ من رد پای باد و باران را!           ببین بی‌عمر نوح امروز، بانویی کهن سالم!

نشد لبـریز در توفان غـم‌ها کاسۀ صبرم           به آن پروردگاری که خبر دارد از احوالم

اگر عمری بماند تا کنارت سیر بنـشـینم           برایت شرح خواهم داد از اندوه چهل سالم

میان رفت و آمدهای قایق های سرگردان           به غیر از کشتی‌ات راه نجاتی نیست در عالم

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت زینب سلام الله علیها در راه کوفه و شام

شاعر : زهرا محمودی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

هر کس دچـار قـصۀ بـایـد، نـبایـد است           عمرى میان مانـدن و رفـتن مُردد است
راهى است راه عشق، به دلداده‌ها بگو:           خوشبخت آن دلى است که در رفت و آمد است!


هـر جـاده می‌رسـد به دو راهى کـربـلا           طورى که اوج جذبه گری‌ش بی‌حد است

طوفان گرفته است به حُرها امان دهید!           این کـشتی نجـات عـزیزان احـمد است!
پرچم به دست می‌بـرد این نیل تـشنه را           یک زن که از تمامى مردان سرآمد است
او خطبه خوان مرثیه‌هایی شنیدنى است           در انتشار مکتب سرخش زبانـزد است!
ایـن نـاخـداى صبــر خــدایـى نـمی‌کـنـد           این عالمه به حرمت عِـلمش مقـید است
زیـبـاتر از مسیـر حـسیـنى شدن نداشت           وقتى عیار عـشق تو بالاتر از صد است
تاریخ از بَـر است سرآغـاز خطبه را...           این کاروان، به نام خدا، با سر آمده است

: امتیاز